گوش کن جاده صدا میزند از دور قدمهای تو را

نخست موعظه پیر می فروش این است دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور

فرشته انس

چهارشنبه, ۲۰ مرداد ۱۴۰۰، ۰۸:۱۳ ب.ظ

در آن سرای که زن نیست، انس و شفقت نیست

در آن وجود که دل مرده، مرده است روان



بهیچ مبحث و دیباچه‌ای، قضا ننوشت

برای مرد کمال و برای زن نقصان



زن از نخست بود رکن خانهٔ هستی

که ساخت خانهٔ بی پای بست و بی بنیان


فرشته بود زن، آن ساعتی که چهره نمود

فرشته بین، که برو طعنه میزند شیطان



اگر فلاطن و سقراط، بوده‌اند بزرگ

بزرگ بوده پرستار خردی ایشان



بگاهوارهٔ مادر، بکودکی بس خفت

سپس بمکتب حکمت، حکیم شد لقمان



چه پهلوان و چه سالک، چه زاهد و چه فقیه

شدند یکسره، شاگرد این دبیرستان


 

وظیفهٔ زن و مرد، ای حکیم، دانی چیست

یکیست کشتی و آن دیگریست کشتیبان



همیشه دختر امروز، مادر فرداست

ز مادرست میسر، بزرگی پسران



توان و توش ره مرد چیست، یاری زن

حطام و ثروت زن چیست، مهر فرزندان

 


زن نکوی، نه بانوی خانه تنها بود

طبیب بود و پرستار و شحنه و دربان

 



بروزگار سلامت، رفیق و یار شفیق

بروز سانحه، تیمارخوار و پشتیبان



ز بیش و کم، زن دانا نکرد روی ترش

بحرف زشت، نیالود نیکمرد دهان


زنی که گوهر تعلیم و تربیت نخرید

فروخت گوهر عمر عزیز را ارزان


همیشه فرصت ما، صرف شد درین معنی

که نرخ جامهٔ بهمان چه بود و کفش فلان


چو آب و رنگ فضیلت بچهره نیست چه سود

ز رنگ جامهٔ زربفت و زیور رخشان



برای گردن و دست زن نکو، پروین

سزاست گوهر دانش، نه گوهر الوان

 

شعر از پروین اعتصامی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۵/۲۰
hossein gomar

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی