گوش کن جاده صدا میزند از دور قدمهای تو را

نخست موعظه پیر می فروش این است دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور

نقدی بر فیلم جاده مالهالند دیوید لینچ

جمعه, ۱۰ دی ۱۳۹۵، ۰۳:۲۱ ب.ظ

-نگاهی به ساختار «جاده مولهالند»

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/50/part4/50/28-Mulholland-Dr/16-Mulholland-Dr.jpg"جاده مولهالند" محصول سال 2001 فیلمی مرموز است که چشم اندازی سورئالیستی را در شکل یک "فیلم سیاه" (نوار) هالیوودی می آفریند. در این فیلم توهم و واقعیت اجزایی تفکیک ناپذیرند، عناصر فراطبیعی و وهم انگیز در ترکیب با هم هستند، هویت شخصیتها در طول فیلم تغییر می کند، یا در هم ادغام می شود و گاه برداشت تماشاگران تحت الشعاع توهمات شخصیتهای قیلم قرار می گیرد. فیلم یک رویاست، نوعی توهم، ولی نه بمعنای پیش و پاافتاده اش، بلکه بمعنای بازآفرینی واقعیتی رویاگونه که درپس منطق واقعیات روزمره نمود می یابد.بنوعی میتوان این فیلم را با آثار مدرن ادبیات همچون آثار جویس قیاس نمود. ا لبته لینچ از جویس الهام نگرفته است، ولی آنها از جمال شناسی کم و بیش واحدی تبعیت می کنند. "جاده مولهالند" از تمهیدات سینمایی سود می جوید که مشابه تکنیکهای ادبی "بیداری فینگانها" است و میتوان گفت که هر دو از استعاره ها و مجازهای همسانی استفاده می کنند. در این فیلم نیز رویای ناخودآگاه شخصیت های اثر منجلی می شود، کابوسهای آنها منتج از احساس گناهی است که از آن خلاصی ندارند، آنها می کوشند با آفرینش رویاهایی خود را از احساس گناه برهانند، کنشهای خود را توجیه کنند و تصویری انسانی از خود ارائه دهند.

پیرنگ

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/50/part4/50/28-Mulholland-Dr/2-Mulholland-Dr.jpgداستان فیلم خطی نیست و آکنده از گسستهای زمانی، روایات فرعی و بازگشت به گذشته های مکرر است.فیلم با نزدیک شدن به بالش دایان شلوین از دیدگاه ذهنی او آغاز می شود. ابتدا داستان رابطه دو شخصیت به اسامی بتی و ریتا بازگو میشود. ریتا در ابتدای فیلم در نتیجه تصادف دو خودرو از چنگ آدمکشان حرفه ای می گریزد، ولی در نتیجه تصادف دچار نسیان می شود و به آپارتمانی پناه می برد. بتی چهره ای مستعد در زمینه بازیگری است، که بتازگی وارد لوس آنجلس شده تا بخت خود را در هالیوود بیازماید و به همان آپارتمان می آید. پس از دیدن ریتا (که حتی نامش را نیز بیاد نمی آورد)، تصمیم میگیرد به او کمک کند. آنها در کیف ریتا مبلغ زیادی پول و کلیدی آبی رنگ می یابند.جوانی در رستوران وینکی به همراهش از کابوسی که به کرات میبند سخن می گوید: هیولایی کریه در کوچه پشتی این رستوران، و وقتی که این جوان به توصیه همراهش برای بررسی موضوع می رود با همان هیولا روبرو میشود.آدام کشر که کارگردانی معروف و موفق است، توسط گروهی تحت فشار قرار می گیرد که نقش اول فیلم جدیدش را به کاملیا رودز بدهد. او در ابتدا مقاومت کرده و واکنش نشان می دهد ولی در نهایت تسلیم می شود.بتی در یک آزمون بازیگری شرکت کرده و مورد تحسین همگان قرار می گیرد، سپس این صحنه به همان صحنه ای قطع میشود که در آن آدام کشنر کاملیا رودز را برای نقش اول انتخاب می کند.ریتا نام دایان شلوین را بخاطر می آورد و بهمراه بتی به آپارتمان او می روند، دزدکی وارد می شوند و در اطاق خواب با جسدی متلاشی شده روبرومی شوندکه شباهت زیادی به بتی دارد ولی لباسهای ریتا را بر تن دارد. آنها هراسان به آپارتمان بتی برمیگردند و ریتا برای تغیر قیافه کلاه گیسی بلوند به سرش می گذارد. سپس آنها بهم اظهار عشق میکنند.روز بعد به اصرار ریتا به کلوبی بنام "باشگاه سکوت" می روند. مجری برنامه به کرات اعلام می کند که همه چیز توهم است. بتی در کیفش جعبه آبی رنگی می یابد که با کلید ریتا تطابق دارد. آنها برای گشودن جعبه به آپارتمان بتی برمی گردند وآن را باز میکنند ولی بتی ناگهان ناپدید می شود.فصل بعدی فیلم نشانگر واقعیت تلخ زندگی دایان است که خاطرات چند هفته اخیرش بصورت مجموعه ای از بازگشت به گذشته ها، بصورت غیر خطی بازگو می شود: ناکامی دایان در حرفه بازیگری و از هم پاشی ذهنی و عاطفی کامل دایان، او بازیگری ناکام، تنها و افسرده تصویر می شود که عاشق کاملیا رودز است، ولی کاملیا او را تحقیر و طرد می کند.پس از مهمانی در منزل آدام کشنر که عاشق کاملیاست، دایان در نتیجه تمامی حقارتها و از هم پاشی ذهنی و عاطفی قاتلی را اجیر می کند تا کاملیا را بقتل برساند و قاتل حرفه ای به دایان می گوید پس از اتمام ماموریتش، او کلیدی آبی رنگ خواهد یافت. دایان وقتی در خانه اش کلید را می یابد بشدت دچار اوهام و نومیدی می شود. او که از کرده اش نادم است و می داند دیگر برای همیشه کاملیا را از دست داده است، با نومیدی و در اوج جنون خودکشی می کند.

تاویل

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/50/part4/50/28-Mulholland-Dr/20-Mulholland-Dr.jpgهر اثر هنری مستقل از انگیزه های خالقش حیاتی مستقل می یابد، و در طول تاریخ به تفسیرها و تاویلهای متفاوتی از اثر هنری می انجامد، این امر در مورد فیلم پیجیده و رازآمیزی که کارگردان نیز توضیح جامعی در مورد آن نداده است، بیشتر صدق می کند.روزنامه گاردین از شش منقد صاحب نام در مورد معنای کلی فیلم پرسیده بود، که هر یک پاسخ متفاوتی داده اند.بنظر من این فیلم یک رویا، فانتزی و بازآفرینی واقعیتی رویاگونه است. فیلم با نزدیک شدن به بالش دایان آغاز میشود، و این نشانه ای از رویا بودن، و یا ذهن ناخودآگاه دایان است. دایان در آرزوی آن است که خود را در هویت "بتی" تصویر کند: هنرمندی جوان و مستعد، انسانی بیگناه، امیدوار و متهور، که آینده درخشانی را در عرصه بازیگری دارد. شاید هم بتی جزیی از شخصیت دایان است، که هالیوود آنرا طرد و در هم شکسته است، جوانی از دست رفته اوست.نقطه اوج فیلم "جاده مولهالند" نمایش داستانی عاشقانه در" سرزمین رویاها" است که دایان سعی می کند خود را از احساس گناه مبری سازد و چهره ای معصوم و گیرا از خود ارایه دهد و بر نومیدی ناشی از از دست دادن کاملیا فائق آید. دایان شخصیت واقعی است و بتی شخصیت رویایی و آرمانی او. در این فانتزی کاملیای تخیلی (ریتا) چون عروسکی وابسته و تحت کنترل بتی است. به بیان دیگر ریتا کاملیای آرمانی دایان است.در بخش دوم ما با واقعیت تلخ زندگی دایان روبرو میشویم، بازیگری ناکام که بوسیله کاملیا و کلیه دست اندرکاران این" سرزمین رویایی" (هالیوود)تحقیر و طرد می شود. او که احساس دو گانه و متناقضی نسبت به کاملیا دارد: از سویی بشدت به او حسادت می ورزد و احساس می کند هر آنچه حق او بوده کاملیا تصاحب کرده است، ولی از سوی دیگر عاشق و دلبسته اوست، حسی که کاملیا دیگر خواهان آن نیست، او تفاله ای است که باید دورش انداخت.دایان چنان شخصیتش در هم می شکند که مستاصل به جنایتکاری برای قتل کاملیا دست می آویزد. ولی اکنون این جنایت بر وجدانش سنگینی می کند. قتل کاملیا و از دست دادن تنها معنای زندگیش، کاملیا او را به مرز جنون میکشاند و در اوج توهمات اسکیزوفرنیک خودکشی می کند.دیوید لینچ در این فیلم نیز ارجاعات منعددی به آثار کلاسیک سینمای هالیوود همچون "جادوگر شهر زمرد" و بویژه اثر فراموش نشدنی سینمای هالیوود "سانست بولوار" (ساخته بیلی وایلدر) دارد، فیلمی که تصویرگر رویاهای در هم شکسته در هالیوود است. در این فیلم نیز رویاها و توهماتی که هالیوود خلق کرده است تصویر می شود، و نشان می دهد که هالیوود آنگونه نیست که تصویر می شود.

سبک فیلمسازی لینچ

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/50/part4/50/28-Mulholland-Dr/21-Mulholland-Dr.jpgسبک فیلمسازی دیوید لینچ را "جادویی، غریب و تلخ"دانسته اند و فیلمهای او را نمی توان مثل فیلمهای نوار کلاسیک هالیوود یا حتی فیلمهای رادیکال نگریست. لینچ عناصر کلیشه ای، فراواقعی، کابوس و رویا را در هم می آمیزد و با استفاده از روایات غیر خطی و جلوه های ویژه نور و صوت و حرکات دوربین تماشاگران را وامیدارد شاهد تجربه ای نو باشند که بسیاری از پیشداوری ها و دیدگاه های آنها را به چالش می کشاند. بسیاری از شخصیتهای فیلم جاده مولهالند از شخصیت های کلیشه ای الهام کرفته اند، ولی لینچ این شخصیتها را در موقعیتی نو قرار میدهد که به خلق واقعیتی رویاگونه و نوعی فانتزی منجر می شود. با پیوند عناصر رویا، واقعیت وتوهم تماشاگر خود باید تصمیم بگیرد که جهان واقع کدام است و مرز آن با فانتزی کجاست: بعبارتی زبان سینمایی لینج مثل غالب سورئالیست ها زبان "سیال" رویاهاست.لینچ از شیوه های مختلف فریب تماشاگران و یا پیچیدگی در ارائه مفاهیم فیلم سود جسته است، بعنوان مثال در صحنه مهمانی آدام کشر، دایان کاملیا را می نگرد در حالی که دست در دست آدام است زن دیگری را می بوسد، سپس هر سه به دایان تبسم میکنند، آیا این صحنه در جهان واقع روی داده است یا ما شاهد پارانویای دایان هستیم. وجود چنین صحنه هایی که در فیلم اندک نیست، باعث می شود تا تماشاگر به کلیه صحنه های فیلم با شک و تردید بنگرد.در بخش نخست فیلم که مناسبات بتی و ریتا تصویر می شود و در واقع در فانتزی و یا ناخودآگاه دایان دیده می شودو یکی از منطقی ترین و عاشقانه ترین فصول فیلمسازی لینچ بشمار می آید، ولی حتی در این فصل نیز روایات موازی و نکات پیچیده بچشم می خورد: بعنوان مثال روایت مربوط به کابوس مرد جوان در رستوران "وینکی" و یا کشف جسد متلاشی دایان که خود خالق بتی و ریتاست. در حالیکه فصل دوم نمایشگر زندگی واقع آنان است، ولی لینچ در این فصل نیز از چنان تمهیدات سینمایی سود جسته است که همچون فصل نخست فراواقعی بنظر آید.تدوین و نورپردازی صحنه هایی که در آن دایان به ایفای نقش می پردازد، وضعیت روحی متزلزل او را افشا می کند و از این نظر با فصل نخست که از دکور و نورپردازی درخشانی استفاده شده است، متفاوت است.لینچ در فصل نخست در بین صحنه های مختلف از تصاویر وهم آلود کوهستان، نخلستان و ساختمان های لوس انجلس سود جسته در حالیکه در فصل دوم از این ارجاعات تصویری خبری نیست. افزون بر آن نحوه استفاده از جلوه های ویژه صوتی در این فیلم کم نظیر است و نمایشگر حالات روحی و روانی شخصیت های فیلم است: صدای شکسته شدن ظروف در صحنه تحقیر دایان در مهمانی آدام ویا همهمه بچه ها پس از تصادف ریتا که نشانه اضطراب و هراس ریتا در ابتدای فیلم است.

منبع:Menus1000

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۱۰/۱۰
hossein gomar

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی