گوش کن جاده صدا میزند از دور قدمهای تو را

نخست موعظه پیر می فروش این است دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور

شعری از ابوالقاسم وزیری

چهارشنبه, ۲۰ مرداد ۱۴۰۰، ۰۷:۰۷ ب.ظ

آمد اما در نگاهش آن نوازشها نبود

چشم خواب آلوده اش را مستی رویا نبود

نقش عشق و آرزو از چهره ی دل شسته بود

عکس شیدایی در آن آیینه ی سیما نبود

لب همان لب بود اما بوسه اش گرمی نداشت

دل همان دل بود اما مست و بی پروا نبود

در نگاه سرد او غوغای دل خاموش بود

برق چشمش را نشان از آتش سودا نبود

دیدم آن چشم درخشان را ولی در این صدف

گوهر اشکی که من میخواستم پیدا نبود

بر لب لرزان من فریاد دل خاموش شد

آخر آن تنها امید جان من تنها نبود

جز من و او دیگری هم بود اما ای دریغ

آگه از درد دلم زآن عشق جانفرسا نبود

ای نداده خوشه ای زآن خرمن زیبایی ام

تا نبودی در کنارم زندگی زیبا نبود

ابوالحسن وزیری

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۵/۲۰
hossein gomar

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی